Text: Subject:
No. English Farsi Pashto Subject
706 conformity متابعت، انطباق، مطابقت، پیروی، هم نوایی، پیروی از رسوم یا عقاید. معانی دیگر: همسانی، همدیسی، همسازی، توافق، تطابق، مشابهت، همرنگی (با جماعت)، دنباله روی - Sociology
707 conflict ستیزه، ضدیت، نا سازگاری، تضاد، کشمکش، نبرد، برخورد، مناقشه، مغایرت، کشاکش، ناسازگار بودن، مبارزه کردن. معانی دیگر: ستیز، رزم، جنگ (به ویژه اگر طولانی باشد)، عدم توافق، هم ستیزی، منافات، اختلاف، (روان شناسی) تعارض، هم برخورد، درون ستیزی، (با هم) در تضاد بودن، تضاد داشتن، هم ستیز بودن، (دو عقیده و غیره) با هم برخورد داشتن، مغایرت داشتن، تصادم، برخورد دوچیز در حال حرکت - Sociology
708 community اجتماع، انجمن، عوام، عموم. معانی دیگر: جامعه، هامه، عامه، جمهور، گروهی از مردم دارای ویژگی مشترک، اقلیت، کشورهای همبسته، هم پیوست، همپیوند، (مالکیت) اشتراک، انبازگری، وابسته به اشتراک، مشترک، انبازین، همانندی، تشابه، وحدت، یگانی، محل اجتماع، محله، همزیگاه، محیط، هم نشینی، همزیستی، مسالمت - Sociology
709 coercion اجبار، تهدید و اجبار، اضطرار - Sociology
710 clique دسته‌ی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمی‌دهند و تفرعن می‌فروشند، جرگه‌ی بسته، باند، دار و دسته، شبکه ارتباطی فرقه‌یی یا باندی. این شبکـۀ ارتباطی شبکۀ بسیار پیچیده‎یی است که در آن همه با هم در ارتباط اند و با اضافه شدن تعداد اعضاء پیچیدگی این شبکه بیشتر می شود. - Sociology
711 class طبقه، همگن، دسته، گروه، نوع، زمره، (زیست شناسی) رده، (آموزش) کلاس، هم‌آموزگان، دانشپایه، اتاق درس، آموزگاه، دسته‌بندی بر حسب نوع یا درجه، (خودمانی) مرغوبیت، خوش ظاهری، وقار، بزرگواری، عالی بودن، رده‌بندی کردن، طبقه بندی یا درجه بندی کردن - Sociology
712 civilization تمدن، مدنیت، شهرایی، شهر زیستی، شهرنشینی - Sociology
713 bureaucracy (تداعی منفی) دیوان سالاری، کاغذبازی، مقررات خشک و وقت‌گیر اداری، قرطاس بازی، تشریفات زائد اداری - Sociology
714 body language ارتباط غیرکلامی، (بیان به وسیله ی حرکات بدن و حالت قیافه) تنگویی - Sociology
715 bias تعصب، پیشقدر، تمایل بیک طرف، سینه کش، مورب، تحت تاثیر قرار دادن، بیک طرف متمایل کردن، تبعیض کردن. معانی دیگر: گرایش، تمایل، انحراف، خمش، سوگیری، کژگرایی، کژی، دارای گرایش کردن، کژگرای کردن، دارای انحراف کردن، تبعیض، سوداری، غرض، غرضمندی، مغرض بودن، (آمار) خطا، تورش، (خط یا سجاف یا نواره ی) اریب، درز اریبی، اریبی، (رادیو) نیروی محرک ورودی، بایاس، (مهجور) کج، یک وری، طرفداری، تبعی­ کردن - Sociology
716 belief باور، عقیده، آور - Sociology
717 bartering مبادله کالا با کالا یا خدمات با خدمت بدون استفاده از پول. معامله پای به پای. - Sociology
718 authority توانایی، اختیار، اعتبار، قدرت، اجازه، نفوذ، تسلط، متخصص، تصدی، اولیاء امور، نویسندهء معتبر، خوشنامی. معانی دیگر: صلاحیت، حق، صاحب اختیار، دارای حق (انجام کاری)، مختار، ماموریت، اقتدار، موثق بودن، قابلیت اعتماد و اطمینان، (جمع) مسئولان امور، متصدیان، ماموران مربوط، اداره ی مسئول، کارشناس، خبره، علامه، دانشمند، مرجع، تجربه و استادی، مهارت و پختگی، مرجعیت، (در نگارش و امور حقوقی و غیره) اسناد، ذکر منبع و ماخذ برای اثبات، منابع و ماخذ ذکر شده، مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی، منبع صحیح و موثق، در جمع اولیاء امور - Sociology
719 attitude هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار. معانی دیگر: ایستار، طرز قرارگیری، نهش، (طرز) برخورد، (فکر یا احساس یا عمل) روش، رویکرد، نگرش، خلق، (هواپیمایی) موقعیت هواپیما (و غیره) نسبت به خط یا سطح بخصوصی (مثلا افق) - Sociology
720 assimilation گوارش، درآشامش، جذب، هضم، تحلیل بری، یکسان‌سازی، همانند سازی، همسان سازی - Sociology