Text: Subject:
No. English Farsi Pashto Subject
391 natural law قانون طبیعی - Political science
392 nationalism ملی‌گرایی، نشنلیزم - Political science
393 monarchy پادشاهی، شاهنشاهی، سلطنت - Political science
394 meritocracy شایسته‌سالاری - Political science
395 mediation وساطت، سفارت، میانجی گری. معانی دیگر: پادرمیانی، آشتی گری - Political science
396 mandate اختیار، حکم، تعهد، فرمان، قیمومت، وکالتنامه. معانی دیگر: (به ویژه کتبی) حکم، دستور، اختیارنامه، (سابقا) امتیاز اهدایی از سوی جامعه ی ملل که به کشوری اجازه می داد سرزمینی را تحت الحمایه ی خود بکند یا نیابتا اداره کند: قیمومت، امتیاز تحت الحمایگی، خواست رای دهندگان (که با رای دادن هویدا می شود)، کشور تحت الحمایه، (حقوق) دستور دادگاه بالاتر به دادگاه پایین تر، دستور مافوق به مادون، (حقوق - انگلیس) گروگیری اموال شخصی، (حقوق رومی) قراردادی که طبق آن شخص به طور رایگان متعهد به انجام کاری می شود ولی در صورت زیان یا آسیب غرامت یا پاداش دریافت می کند. - Political science
397 Magna Carta منشور کبیر - Political science
398 lobbying لابی‌گری - Political science
399 libertarianism لیبرتاریانیزم - Political science
400 liberal وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل. - Political science
401 legislation قانون، قانون گزاری، تدوین و تصویب قانون، وضع قانون. معانی دیگر: قانونگذاری، وضع قانون، قانون گذراندن، قانون مصوب، قانون (وضع شده)، دادیک - Political science
402 jurisdiction قلمرو قدرت، حوزهء قضایی. معانی دیگر: حوزه ی قضایی، قلمرو دادگاه، صلاحیت قضایی یا حقوقی، حوزه ی اختیارات، دادرسی، دادوری، رسیدگی به امور قضایی، قضا، قضاوت، دادیک وری، اختیار، اقتدار، دادگاه، محکمه ی قضایی، سازمان دادگاهی - Political science
403 junta گروه سیاسی یا نظامی که پس از به دست آورده قدرت توسط زور، حکومت را به دست می‌گیرد. دسته، دسته بندی، حزب، انجمن سری، (اسپانیایی)، شورا، مجلس شورا، گروه مشاوران (به ویژه در اسپانیا و امریکای لاتین). - Political science
404 judiciary قوه قضاییه - Political science
405 isolationism انزواگرایی - Political science