×

کوچه خاطره‌ها (داستان کوتاه)


پلک‌هایش را روی هم گذاشته بود، چشمانش را بسته بود واشک‌هایش همچو مروارید از گوشهٔ چشم‌اش با سیاهی سُرمه‌اش یکجا شده واز صورت ماه‌گونش سرازیر می‌شد.ولی بازهم از زیبایی‌اش چیزی کاسته نشده بود،  در آن لباس سفید که دیگر همچون ماه شب چهارده‌ می‌درخشید.شبیه عروسکی شده بود که فقط باید در شیشه فروشگاهِ می‌گذاشتی و به آن می‌نگریستی. . .  این داستان را یلدا رفیعی نوشته است.

Please click the button(s) below to download the resource(s)

 Glossary

File 1

pdf

Please login to download this file.

File 2

docx

Please login to download this file.

About this resource

Author

یلدا رفیعی

Languages Available

English

فارسی

پښتو

ازبیکی

منجی

نورستانی

سوجی

شغنانی

پشه یی

License

Comments

0 comment(s) so far

Please login to add comments.