×

برادرم می گفت: بایسکل سواری نکن، آبروی من می ریزد...


پدرم او را سرزنش می کرد وما را تمرین می داد. ما به کورس قران کریم نیز می رفتیم. فاصله کورس از خانه ۱۵ کیلومتر بود. ما سه خواهر سوار بر یک بایسکل به طرف کورس می رفتیم. من رکاب می زدم، خواهر خوردم را زیر دستم می نشاندم وخواهر دومی ام را پشت سر ایستاد می کردم. باشوق وذوق می رفتیم.

Please click the button(s) below to download the resource(s)

 Glossary

File 1

docx

Please login to download this file.


About this resource

نویسنده

ترجمه‌گر

جواز/ دارنده حق چاپ

با اجازه تکثیر شد

نظرات

0 نظر تا کنون

Please login to add comments.