افغُانستُانی ݜچي هوړُاجيلی او آندېي بېخا

فلټر
File 1
docx Please login to download this file.

برادرم می گفت: بایسکل سواری نکن، آبروی من می ریزد...

     
642 views
0

پدرم او را سرزنش می کرد وما را تمرین می داد. ما به کورس قران کریم نیز می رفتیم. فاصله کورس از خانه ۱۵ کیلومتر بود. ما سه خواهر سوار بر یک بایسکل به طرف کورس می رفتیم. من رکاب می زدم، خواهر خوردم را زیر دستم می نشاندم وخواهر دومی ام را پشت سر ایستاد می کردم. باشوق وذوق می رفتیم.

About this resource
Available in the following languages
Resource level
هر گونه سطح
Resource type

مطالعه

خور تهندرو

بلقیس

چُاپ تهيلُا حق

با اجازه تکثیر شد

0 Comment(s)