File 1
pdf Please login to download this file.بود نبود یک زن مالدار بود که چند تا گوسپند، بز و گاو داشت. او یک روز به این فکر افتاد که چوپانی پیدا کند تا گوسپندها، بزها و گاوهایش را بچراند. به این خاطر از خانه بیرون شد و به راه افتاد. رفت و رفت، دید که خرسی به طرفش مىآید.
خرس از زن پرسید:
- کجا مى روى؟
زن گفت:
- مى خواهم براى گوسپندانم یک چوپان پیدا کنم.
خرس پرسید:
- میخواهى من چوپان گوسپندانت باشم؟
زن گفت:
- خوب است، اما پیش از آن میخواهم صدایت را بشنوم. بگو چطوری گوسپندها را صدا میکنی تا به خانه برگردند؟
خرس صدا کشید:
هوووووغ!
برای دریافت نسخه این کتاب لطف نموده به لینک زیر مراجعه نمایید.
About this resource
Available in the following languages
Resource level
هر گونه سطحخور تهندرو
چُاپ تهيلُا حق
CC BY-ND / CC BY-NC-ND
